آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

بت شکني کار سلسله ي ابراهيم عليه السلام است...

سلام به همگي 131 وقت نشد که جونم براتون بگه: من امام خميني رو خيلي دوست دارم. کلا من آدم هاي بت شکن و افق بين رو عاشقم. مثلا اون عکس حاج احمدمتوسليان که با انگشتش مقصد نهايي رو نشون ميده و مي مي رم واسه ش. وقتي من توو دل مامانم بودم، بابام تعريف مي کرد که: امام خميني يک عمه داشتند که خيلي مجاهد بودند، شخصيت امام به عمه ي بزرگوارشون رفته. بعد بابام روو مي کرد به مامانم و ميگفت: شما هم شخصيتتون مثل عمه ي امامه. و مامانم قند تو دلش آب ميشد. 1 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. من همه چيز رو از همون موقع که تو دل مامانم بودم مي ديدم و مي شنيدم. ...
24 خرداد 1391

موتور و 103 روزگی...

سلام به همگی 127 یه دفه دیدم در وا شد و بابام با موتور وایساده بودن دم در... مامان: وای خدایا بعدِ یک سال سوار موتور بشم؟؟؟؟!!!!! باز هم مامان: وای ینی الان باید با محمدسجاد سوار موتور بشم؟؟؟؟؟؟؟!!!!! باز هم مامان: وای محمدسجاد سه ماهشه خب هنوز!!!! باز هم مامان: وای چطوری بشینم؟؟!!! باز هم مامان: وای محمدسجاد رو چی کارش کنم و کجا بذارمش و چطوری بگیرمش؟؟؟؟!!!! باز هم مامان: بسم الله الرحمن الرحیم وای خدا.... چادرم گیر نکنه به چرخ! نخوریم زمین! مامانم مُرد و زنده شد تا رسیدیم خونه. بابام: دیگه سوار موتور نمی شیم. باز هم بابام: محمدسجاد هنوز خیلی کوچیکه! فکر کنم بابام هم مُرد و زنده شد ...
24 خرداد 1391

له شدن در حدّ آب ميوه...

سلام به همگي132 داشتم به سرعت خونه رو گردگيري مي کردم و به نظافتش مي رسيدم که يهو پام رفت رو يه چيز خيلي نرم و تپلي. اون چيزي نبود جز رون هاي محمدسجاد! خواب بود طفلي پسرم. يک پرشي انجام داد و به خوابش ادامه داد. خدايا همه ني ني ها رو خودت نگه دارشون باش. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاله راستکيِ من مياد اينجا و مطالبم رو مي خونه.... وااااي! فقط کاشکي يه سري از اين کارايي که با مامانم مي کنيم رو واسه ماماني م تعريف نکنه چون ديگه تحريم ميشيم که نريم اين ور اون ور. باشه خاله جون. نگي بهشاااا به خان دايي هم نگو. اون از همه نگران تر ميشه!!! نه داستان موتور سواري رو. نه داستان ل...
24 خرداد 1391

اولین مسافرت به شمال....

سلام به همگی 129 تعطیلات ارتحال امام رو با عرض شرمندگی رفتیم شمال و جنگل نوردی... خداییش ما هر سال می ریم حرم امام جون... ولی امسال جور شد و جای شما خالی به همراه مامانی و خاله و داییِ محمدسجاد رفتیم جنگل های جاده دو هزار، سه هزار و جنگلهای عباس آباد(جاده ی کلاردشت). انصافا محمدسجاد آقایی کرد و خیلی پسر خوبی بود. بجز وقت هایی که مدام آواز نقولانه سر میداد و یک حاملِ در بست می خاست؛ عالی بود! کلی ذوق کرد. تو جنگل که زیر پشه بند قایمش می کردیم با این حال یک عنکبوت از روو لباسش شکار کردم!!   به ازای هر نفسی که توو جنگل می کشید و هر بادی که از لابلای درختا به صورتش می خورد، رووم به دیوار! شکمش ...
24 خرداد 1391

دومين مسافرت...

سلام به همگي 133 هورااااااااا مامانم و بابام منو بردن زيارت حرم حضرت معصومه سلام الله عليها .... جاتون خالي. ياد همه تون هم کردم. يه جورايي رفته بوديم بهشت. 1 هوا هم خدا رو شکر خيلي داغ نبود. فاصله ي بين پارکينگ ماشين تا حرم، مامانم لباسم رو زد بالا و جورابم رو هم در آورد که از ويتامين D خورشيد خانوم استفاده کنم. ههههه نيمه لخت بودم تقريباً. مامان و بابايي دارم من!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. امام رضا جونم ميگن: مَن زارها فلَه الجنه. 2.عاشق خواهر برادريِ اين دو بزرگوار هستم.   ...
24 خرداد 1391

تقويت عنصر حسّ

سلام به همگي 126 نوزادها در اين سني که هستن فقط و فقط با حواسشون ارتباط برقرار مي کنند. با دست، پا، قدرت لامسه،​چشايي و بويايي، شنيداري و هر چي به حواسش مرتبط باشه. اگر اين مرحله از رشد، خوب به بچه ها رسيدگي بشه​، با شتاب و موفقيت بيشتري به مرحله ي بعدي که دودوتا کردن هاي تنهايي و نجوا کردن ها(وقتايي که باخودشون حرف ميزنن و ميخان خونه سازي ها رو رو هم بچينن) و بازي کردن ها و همه ي کارايي که بچه به هنگام ورود به مرحله ي تکلم انجام ميده هست، وارد ميشه. اين شتاب و موفقيت اون رو در آينده ميشه شاهد بود. حالا بايد چيکار کنم: 1.روزانه دقايقي رو به لمس کردن و نوازش دستها،پاها، انگشتان و شکم و کمرش ميگذرونم​.( قوت ياف...
24 خرداد 1391

ترس، بودن يا نبودن.....

سلام به همگي 134 مفهوم ترس در نوزادان هنوز شکل نگرفته است. جالب است بدانيد: ترس با قوه ي وهمِ انسان رابطه دارد و از ارتباط دهيِ بين اتفاقات حاصل مي شود . اين قوه زماني در انسان ايجاد مي شود که وي بتواند بين آنچه در زندگي اش اتفاق مي افتد -اعم از امورات ساده و پيچيده- ارتباط دهد. مثالهايي از رشد قوه وهم در کودکان: اگر اين مهره را اينجا بگذارم خانه سازي من تکميل مي شود. ياه اگر مامانم بفهمد که دستم را در دهانم مي کنم دعوايم مي کند. يا وقتي بالاي پله مي ايستم قلبم تندتر مي زدند. يا ... در سنين پايين يعني ماه هاي ابتدايي زندگي، چنين ارتباط دهي هايي در ذهن نوزاد شکل نگرفته بنابراين اگر آن...
24 خرداد 1391

م ا د ر

سلام به هم گي 120 امسال دومين ساليه که روز مادر روز منه... سال پيش وقتي محمدسجاد توي دلم و شايد يکي دوهفته از عمر جنيني ش مي گذشت ... امسال هم وقتي که 79 روزه شدنش رو به من و باباش هديه داد... مادر شدن، يک حسّ نيست...يک مسئوليته. مادر الگوي خانواده ست. رشد مادر رشد تک تکِ​ اعضاي خانواده رو به همراه داره. مادر قوّي بچه هاي قوّي پرورش ميده. قوّت در جسم... قوّت در اعتقاد... قوّت در اراده... قوّت در خيررساني... قوّت در همه چيز مادر يک خانواده را قوي مي کند. بهشت ؛ پيش کشي ست براي همه ي مادران. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مي گويند: مادر هر کار کنند فرزندان همان را ياد مي گير...
24 ارديبهشت 1391

آويزون...

سلام به همگي 118 انقدر آويزهاي اتاقش اعم از عروسک و ... با صدا و بي صدا که فقط قابليت تکون خوردن و اينور اونور رفتنِ بالاي سرش رو داشته باشند دوست داره که حدّ نداره.... ميخام 2تا کار کنم: 1. عروسکهاييش رو که زدم به ديوار رو از سقف آويزون کنم واسه ش. 2. ارتفاع اين عروسکهاي فعليش رو هم که آويزونه کمتر کنم تا زمين که بهشون نزديک تر باشه و بيشتر حالش رو ببره. 3. يهو ديديد که حسّ مادريم خيلي گُل کرد و خودم رو هم از سقف واسه ش آويزون کردم، نيز پدرش رو. ديگه ما کارمون حال دادن به اين آقا پسره خوردنيه ديگه دعامون کنيد شب عيدي. ...
21 ارديبهشت 1391