آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

الو ... بابا جونم

تلفن را بر می دارد تماس می گیرد: سلام بابا جونم پس کی میای خونه مون؟ -حتی اگر 1 ساعت از رفتن بابا جونش گذشته باشد- همچین پسر با احساس و خوش زبانی داریم، و البته تاثیر کلامش تا پاسی از شب طول می کشد.
24 شهريور 1393

کمک می کنم

هنگامه ی شام جلسه خانوادگی مدرسه قرآن بود که یک قابلمه ی بسیار بزرگ آش وارد شد. ۴ نفر مرد تنومند هر یک سمتی از آن را گرفته و حمل میکردند. یکی از این تنومندان قدش مشخص نبود، فقط پاهایش در حرکت تند جلو وعقب میشد. وقتی قابلمه بر زمین گذاشته شد، از مرد گمنام رونمایی شد. او کسی نبود جز: آقا محمدسجادِ قوی و قهرمان و مستقل و یاری رساننده دیگران.
20 شهريور 1393

بدون عنوان

یک سفر درون شهری یک ساعتی با اتوبوس داشتیم. من و مربا و عسل ، سه تایی. هر چقدر هم آقای پدر گفتند سخت است و اذیت میشید و ... گوش هر ۳ تایمان بدهکار نبود. یکی دوبار با محمدسجاد سوار شده بودم اما خیلی کوچک بود. ایندفعه اما فرق داشت. با هدایتگری او رفتیم و از در جلو سوار اتوبوس شدیم. رفت و یک جایی پیدا کرد روبرپی من  وراحت  نشست. با هر بار باز شدن در اتوبوس، ذوقی کودکانه فضا را پر میکرد و توضیحاتش در مورد حرکت کردن و نکردن ماشین، چاشنی آن بود. دو بار جایمان را عوض کردیم، درآخر هم ته اتوبوس ساکن شدیم و نشستنی در کار نبود و مدام شعر می خواند و از سر و کول میله ها بالا میرفت. در کل خاطره ی به یادماندنی خوبی بود. هر لحظ...
31 مرداد 1393

بابای قوی

زینب یک لیوان شکست. محمدسجاد سوال می کند: می نب لیوان رو شکست؟ میگویم: بله. میپرسد: چون نی نی کوچولوئه لیوان رو شکست؟!!! میگویم: پیش میاد. یه بارم من شکستم. یه بارم بابا شکسته. محکم می گوید: نه! بابا جونم لیوان نمی شکنه!!!!!!
20 مرداد 1393

هوش شنیداری 2

برایش شعر زیاد می خوانم نه جهت حفظ کردن. اما همه شان را کامل یا دست و پا شکسته حفظ است. سوار ماشین که می شویم خودش را روشن میکند و شروع می کند به خواندن. و وقتی که با تمرکز با خودش تنها بازی می کند. مخصوصا آن شعرهایی را که وقتی بازی یا کاری می کرده برایش خواندم و به آن کار مربوط بوده. وقتی توی پارک اله کلنگ سواری می کردیم: اله کلنگه و تیشه بچه که بد نمیشه ... کوچولوی ناز و خوشگل بی تربیت نمیشه بچه قشنگی والا ... سالم بی تربیت نمیشه وقتی جورچین آقا پلیسه رو می ساختیم: شبا که ما می خوابیم آقا پلیس بیداره... ما خواب خوش می بینیم اون دنبال شکاره... آقا پلیس زرنگه با دزدا خوب میجنگه .... دزدا رو خوب میگیره...
11 مرداد 1393

هوش شنیداری

چند بار برایش شعر من درآوردی ام را خواندم، فکر میکردم چون تکرار نمیکند پشت سر خواندنم، یادهم نگرفته. اما خیالم باطل بود. دیشب بدون مقدمه برایم می گوید: مامان مامان جیش دارم        مامان جون پیفو دارم یالا بریم دستشویی            که من کلی کار دارم
2 مرداد 1393