آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

دو ساله ی سه ساله ی ما

1392/8/19 3:37
نویسنده : م.س و دوستان
213 بازدید
اشتراک گذاری

اصلا فکرش را هم نمی کردم که اینطور بشود.

با زینب و محمدسجاد و یکی از خاله ها ساعت 8 صبح روز 3 محرم رفتیم جایی برای مراسم سخنرانی «عاشورا از منظر سوره مبارکه قمر»...

صحبت را شروع کردم و نزدیک به یک ساعت طول کشید.

آخرش که دیگر داشت مراسم تمام میشد محمد سجادم را بلا تشبیه بلاتشبیه مقایسه ی ظاهری و احساسی با نازبانوی عاطفه ها رقیه خاتون کردم.

واقعا نمی توانستم حرف هایم را ادامه دهم.

هق هق گریه خودم و حضار مجال از من می ربود.

--- بچه سه ساله با یک بچه 2 ساله از نظر جثه که فرق آنچنانی ای ندارد... فوقش یک ذره قد یک ذره وزن... 

--- گریه که می کردم محمدسجاد که آنطرف داشت بازی می کرد یک هو برآشفت و گفت: مــــا ماااا

گفتیم بچه طاقت گریه ی آهسته را هم ندارد چه برسد به بند و اسیری و ...

---- بابایش که داشت از ماشین پیاده می شد که برود سر کار و ما بیاییم اینجا، پسر به پهنای صورت گریه میکرد و فغانِ بـــــــــــــابااااااااااااا سر داده بود... انقدر این کوچولوها وابسته اند...

---- ناراحتی که می کنند یک بستنی، یک شکلات، یک ناز و نوازش آرامشان می کند ... دیگر نیازی به صندوقچه نبود...

کربلا کاری کرده با ما، که خودمان و بچه هایمان در هر سنی که باشیم یک نمونه مثالی از سن و سالمان را می توانیم در آینه اش نظاره کنیم.

این هم از معجزات تاریخ است که همه را با کربلا پیوند می دهد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

علامه كوچولو
19 آبان 92 9:04

پسرك را هفته پيش كه از شير ميگرفتم بجايش دهها نوع نوشيدني برايش مهيا كرده بودم تا بهانه هايش كمتر شود بميرم براي دل رباب حتي آبش ندادند....


خاله ناهید
20 آبان 92 10:46
خوش به حالتان و توفیقتان
مامان محمد امین
21 آبان 92 9:57
امان از دل زینب (ص) عزاداریهاتون قبول
ام‌طاها
22 آبان 92 15:23
حالم دگرگون شد...