ستاره ها در آسمانند. برای مربا وقت خواب شده. درازکشیده. نوازشش میکنم، دلمهوایی میشود. هواییِ آسمان وآسمانی ها. هواییِ سردارانِ ماه شعبان. دستانش را میگیرم ، دستانم را بر آنها میکشم، در دل دعا میکنم... در حالخودمنیستم. واگویه میکنم:خدایا؛ این دستان را در رکاب مهدی ات قلم کن، خدایا؛ این دستان جز برای اقامه دین توچه تک به تک و چه با هم کاری پیش نبرند، خدایا ؛ .... چشمانمرطوبتی را احساس میکنند و محمدسجاد هم. -می گوید: مامان! آخه چی میگی؟ دو دل هستم که چه بگویم: دارم برات دعا میکنم. - میگوید: دعای چی؟ دعا میکنم: الهی دستات همیییشه تمیز باشند. الهی با دستات بازی های خوب بکنی...