آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

وابستگیِ آه آلود...

1392/4/13 15:23
نویسنده : م.س و دوستان
277 بازدید
اشتراک گذاری

ینی وابستگی به پدر تا این حد؟؟؟؟!!!!تعجب

امروز باباییش ازخونه رفت بیرون!

ما هم رفته بودیم توی اتاق و قایم موشک بازی می کردیم که محمدسجاد متوجه رفتن آقای پدر نشه!

وقتی اوضاع آروم شد، اومدیم بیرون.

اما ...

همه ش دنبال باباش می گشت. از این ور به اون ور. از این اتاق به اون اتاق.

بعد هم رفت سمت در، نشست و شروع کرد به جیـــــــــــــــــــــــغ!!!

به پهنای صورت اشک می ریخت!

حتی گاهی سرش رو می زد به در و می گفت: دَ دَ !

بعد باهاش دوباره بازی کردم تا از سرش افتاد.

ولی وقتی بازی رو تموم می کردم و می رفتم واسه استراحت، اونم حافظه ش به کار می افتاد و 

می رفت سمت در و همه ی ماجرا رو تکرار می کرد!!!!تعجب

سه چار دور این فرایند تکرار شد تا خوابش رفت!

خوش به حال آقای پدر.

چه قدر مردم دوستش دارن!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ام طاها
13 تیر 92 19:55
مامان‌خانوم که آقای پدرو خیلی دوست داشته باشه همین میشه دیگه...
فاطمه (مامان محمد سجاد)
15 تیر 92 22:17
امشب محمدسجادمن، از بغل باباش آغوشش رو به سمت من باز کرد و پرید تو بغلم. اون قدر ذوق کردم .

.این از نوادره. آخه همیشه برعکس این اتفاق برای ما می افته .
گفتم که بدونید همه جا همینه اوضاع


آسمان
16 تیر 92 13:18
یاد حرفت می افتم که میگفتی : بچه به هرکسي که بهش بيشتر محبت کنه جذب ميشه... چه بابا چه مامان راستي رابطه ي خوب ني ني با بابا، يکي از عوامل بسيار مهم در يک تربيت عالي است.
مامان محمدطه
19 تیر 92 2:39
آخ گفتی
بساط داریم هر روز با بابایی یا به قول معروف بایی
از صبح که بابا میرن سر کار تا شب با القاب مختلف بابا را صدا می زنه : بابایی ، بابا یو، بایی، بابا لو لو
اصن یه بساطی یعنی شب اگر پیش من بخوابه بلند شه ببینه کسی غیر از بابا پیشش خوابیده بنا را میذاره به جیغ و گریه و بالاخره بابا را همون نصف شب پیدا می کنه


ینی بابالولو نصف شب کجا می تونن رفته باشن؟!!!
زهرا مامان صدرا
21 تیر 92 15:46
اي جونم محمد سجاد خاله سارا صدرا هم همينه يعني باباش خونه باشه كمتر مياد سراغ من مگه التماس دعا داشته باشه
غزال مامان آرتین
21 تیر 92 20:16
سلام عزیز دلممممممم. خوبی؟ نگو دلم خونه. توروخدا مواظب محمد سجاد باشی ها. آرتین همش میره سراغ در فکر نمیکردم همچین اتفاقی بیفته که! الان بهتره ولی همش موقع تعویض پانسمان دلم و دلش خون میشه! هنوز خیلی کبود و ورم کرده و ایناس یک هفته باید تو پانسمان باشه و بعد کشیدن بخیه. ارتوپد هم شکر خدا گفت همه چی خوبه و خوب میشه. خلاصه که اینم اوضاع ما! اگه بدونی چقدر حالم بد بود!!!!!!!!!!!!! تو چه خبر؟ کم پیدا شدی؟ هنوز دخملی نیومده سرت شلوغ شده! دیگه داره نزدیک میشه ها! الهی قربونش بشم. نیومدی عکس لباسای خوشگلشو بذاری ها. دیگه محمد سجاد چند هفته دیگه میشه داداش بزگه خونه! ببوس این پسر نازو. مواظب خودنتم باش عزیزم. من همیشه به فکرتم. امیدوارم دخملت خوشگل و تپل مپل و سالم بپره تو بغلت.
ماچی موچ


به به ...
ممنون
علامه كوچولو
27 تیر 92 10:34
جانا سخن از زبان ما ميگويي