آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

زلزله ي خانه ي ما!!!

1392/2/6 20:51
نویسنده : م.س و دوستان
384 بازدید
اشتراک گذاری

زبان قاصر است از شرح!

زلزله

 

از صداي مکرر عطسه هايش متوجه خراب کاري اش شدم!!!

با اعتماد به نفس کامل و لبخند مرا دعوت به همکاري مي کرد!!!!!

 

اعتماد به نفس!

 

دستانش را هر چه مي شستم اين پودر و صابون کامل ليزي اش نمي رفت!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

علامه کوچولو
6 اردیبهشت 92 21:50
سلاااااااااااااام
مادر یه وقت عصبانی نشی ها برات خوب نیست
من اگه بودم سکته رو زده بودم اخه ما که مثل شما فرز نیستیم


اگه نبودي که نمي فهميدي فرزي يعني چي
ام طاها
6 اردیبهشت 92 22:30
ای جانم!
اَوینار
7 اردیبهشت 92 0:44
بسم الله
سلام
داداشم چقدر بزرگ شده و ما از دیدارش محروم!
سارا نکن با دل ما این کارا رو!چقدر دلم تنگشه،اندازش که یادته!

يادمه
آسمان
7 اردیبهشت 92 2:04
ینی خدا صبرمون بده خواهررر

راستی محمد سجاد تا کی شیر میخورد؟
هنوزم میخوره؟


خاله فکر کردين من به همين راحتي مامانمو ول مي کنممممممممم؟؟؟!!!!!!!!!!
نه هرگز
آسمان مامان طاها
7 اردیبهشت 92 9:33
این جانممممممممممم به این وروجک



محمد سجاد جون تو رو خدا یه ذره به مامانت و این زینب خانوم رحم کن کمتر شیطونی کن



سارا جونمممممممممم ماشالله پسرت مردی شده ها برای خودش




مرد کوچولو!!!

با مريضي هفته ي پيشش کلي لاغر شد...
راستي سلاااااااااام آسمان
خوبي؟
دعا گو هستم زياد... يني خيلي يادتم کلن

مهسا(مامان هستی)
7 اردیبهشت 92 16:58
ههههههه عزیییییییییییزم قربون این شیطونیات
مامان نیکادل
9 اردیبهشت 92 6:36
یعنی اگه چند ثانیه صداشون در نیاد یعنی ...
حالا خدا رو شکر که نخورده این مواد شوینده رو...ولله خیرا حافظا
سارا به نظرم محمد سجاد شبیه خودته نه؟؟؟


وقتايي که خيلي نازه چرا شبيه خودمه
مینا مامی لیانا
9 اردیبهشت 92 14:12
زبان ما هم قاصره والا ولی حالا جدا اینش هیچی همون قسمت شست و شو رو بگووو
علامه كوچولو
10 اردیبهشت 92 8:54
جبرئیل آمده بود ..
علی و جمله ملائک بودند ..
و محمد، عرق وحی به پیشانی داشت ..
و خدا داشت ترنم می‌کرد !!
در میان سخنانش، غزلی نغز سرود ...
نام آن شعر نکو ، "حضرت زهرا" بود!
********************
سلام بانو! عيدت و روزت مبارك


به به
نفس
10 اردیبهشت 92 12:53
سلام ساراجونم روزت مبارك دوست خوبم .من نت ندارم و دورم از دوستان خوبم بيادتونم زياد.راستي توراهي خوبه ايشالا كه به سلامتي بياد دنيا دوستون دارم .پسري رو ببوس .


ممنون نفس جان.
زهرا مامان صدرا
12 اردیبهشت 92 13:41
سلام سارا جونم
ما هم از اين زلزله ها زياد داريم بعلههههههه
قربونه اين كاراشون در حالي كه ان لحظه واقعا ادم نميدونه چه كار كنه گريه كنه اعصابش خورد بسه دعواش كنه خودشو بزنه
ولي بعدش شيرينه نه؟

همون لحظه هم خيلي شيرين بود... در حد اينکه آدم بپره بره دوربين برداره و عکس يادگاري بندازه
مریم
18 اردیبهشت 92 2:49
وای خدای من چه چیز خطرناکی پودر صابون نخورده بود آیا؟؟!! ماشالا به این ووروجکا
ساره
20 اردیبهشت 92 4:15
من نصف شبی کلی خندیدم. عسلک خونه ی ما هم به همین شغل های شریف مشغوله...
مامانی طهورا
4 خرداد 92 11:14
ماشششششششششاله چه ناز و خوردنیییییه