باغ وحش
سلام به همه 308
در مسابقه ي اولين بارها که بابا و مامانم برگزار کردند به من که خيلي خوش ميگذره:
امروز نوبت يک جاي جديد بود.
با مامانم رفتيم:
باغ وحش
بله من امروز براي اولين بار رفتم و کلي طوطي و قرقاوول و اردک و و مرغابي و کبوتر و فنچ و قناري و ... ديـــــــــــــــــدم
ولي خب من دلم ببر و پلنگ و شير و روباه و فيل و زرافه و ... اينا ميخواست
خب ببينم بابا و مامانم کدومشون برنده ميشن منو ببرن آمازون تا از نزديک دوستام رو ببينم؟؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادر نوشت:
اول فکر نمی کردم که براش جالب باشه دیدن حیوانات. یعنی راستش دو دل بودم که اصلا متوجه میشه یا نه؟!
اما وقتی رفتیم و از نزدیک پرنده ها را می دید، نظرم عوض شد.
*هیجان زده نشده بود ابدا! فکر میکردم وقتی یه عالمه حیوون ببینه یه جا، ذوق زده بشه!!! اما مثل دانشمندا بود بیشتر.
متمرکز می شد توی قفس ها. ته توی قفس رو در میاورد، همه جاش رو برنداز میکرد و با حالت پیروزمندانه ای می گفت: توتو.
* بزرگ شدن رو از احساس احتیاطی که بچه ها دارن میشه فهمید(حتی یه مقدار کم)، کنار حوض اردک ها نشستیم اول کنار سکو نزدیکشون ایستاده بود اما بعد که کم کم اونا شروع کردن به صحبت کردن با همحمدسجاد چسبید بهمو، کنده نمیشد.
*با هم نشستیم کنار اردکها و غذا شو بهش دادم. خواستیم به ذره هم به اردکا قورمه سبزی داده باشیم، قاشق محمدسجاد رو گرفتیم به سمتشون یهو یه اردکی از تو آب مثل شیـــــــــــــــــر پرید و قاشق رو کرد توی دهنش !! خداییش منم ترسیدم.
* تا حدودی براش توضیح دادم ک درخت کدومه، باد چیه، بارون-که نم نم هم شروع کرده بود به باریدن- چه حسی داره.
*اما دریغ از یک قدم پیاده روی!!! همه ش رو سر زینب بانو نشسته بود!
* ب مدیران باغ وحش پارک ساعی هم پیشنهاد میدم که تنوع پرندگان و حیواناتی که اونجا بودن رو بیشتر کنه، توضیحات کامل تری رو بنویسه تا بشه با بچه ها بیشتر در مورد اون ها صحبت کرد.
*نتیحه گیری گردش علمی ما:
دیدن طبیعت و معرفی شدن اجزای طبیعت به بچه ها، از درخت و حیوانات گرفته تا باد و بارون، جدای از تاثیری که در روحیه ی کنجکاوانه شون میذاره، و توجه شون رو به محیط بیشتر می کنه و دقتشون رو بالا می بره؛ باعث میشه خسته بشن و شب زود و بدون درد سرهای همیشگی بخوابن!!!!