آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

باغ وحش

1392/2/1 4:28
نویسنده : م.س و دوستان
590 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه 308

در مسابقه ي اولين بارها که بابا و مامانم برگزار کردند به من که خيلي خوش ميگذره:خوشمزه

امروز نوبت يک جاي جديد بود.

با مامانم رفتيم:

باغ وحش

بله من امروز براي  اولين بار رفتم و کلي طوطي و قرقاوول و اردک و و مرغابي و کبوتر و فنچ و قناري و ... ديـــــــــــــــــدمفرشته

ولي خب من دلم ببر و پلنگ و شير و روباه و فيل و زرافه و ... اينا ميخواستهورا

خب ببينم بابا و مامانم کدومشون برنده ميشن منو ببرن آمازون تا از نزديک دوستام رو ببينم؟؟؟؟نیشخند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مادر نوشت:

اول فکر نمی کردم که براش جالب باشه دیدن حیوانات. یعنی راستش دو دل بودم که اصلا متوجه میشه یا نه؟!

اما وقتی رفتیم و از نزدیک پرنده ها را می دید، نظرم عوض شد.

*هیجان زده نشده بود ابدا! فکر میکردم وقتی یه عالمه حیوون ببینه یه جا، ذوق زده بشه!!! اما مثل دانشمندا بود بیشتر.

متمرکز می شد توی قفس ها. ته توی قفس رو در میاورد، همه جاش رو برنداز میکرد و با حالت پیروزمندانه ای می گفت: توتو.

* بزرگ شدن رو از احساس احتیاطی که بچه ها دارن میشه فهمید(حتی یه مقدار کم)، کنار حوض اردک ها نشستیم اول کنار سکو نزدیکشون ایستاده بود اما بعد که کم کم اونا شروع کردن به صحبت کردن با همحمدسجاد چسبید بهمو، کنده نمیشد.

*با هم نشستیم کنار اردکها و غذا شو بهش دادم. خواستیم به ذره هم به اردکا قورمه سبزی داده باشیم، قاشق محمدسجاد رو گرفتیم به سمتشون یهو یه اردکی از تو آب مثل شیـــــــــــــــــر پرید و قاشق رو کرد توی دهنش !! خداییش منم ترسیدم.

* تا حدودی براش توضیح دادم ک درخت کدومه، باد چیه، بارون-که نم نم هم شروع کرده بود به باریدن- چه حسی داره.

*اما دریغ از یک قدم پیاده روی!!! همه ش رو سر زینب بانو نشسته بود!

* ب مدیران باغ وحش پارک ساعی هم پیشنهاد میدم که تنوع پرندگان و حیواناتی که اونجا بودن رو بیشتر کنه، توضیحات کامل تری رو بنویسه تا بشه با بچه ها بیشتر در مورد اون ها صحبت کرد.

*نتیحه گیری گردش علمی ما: 

دیدن طبیعت و معرفی شدن اجزای طبیعت به بچه ها، از درخت و حیوانات گرفته تا باد و بارون، جدای از تاثیری که در روحیه ی  کنجکاوانه شون میذاره، و توجه شون رو به محیط بیشتر می کنه و دقتشون رو بالا می بره؛ باعث میشه خسته بشن و شب زود و بدون درد سرهای همیشگی بخوابن!!!!نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

فاطمه (مامان محمد سجاد)
2 اردیبهشت 92 12:36
اون نتیجه گیری آخر آخرت منو به فکر فرو برد. فکر خوبیه.
راستی یه باغ پرندگان هم این ور تهران ، سمت ما زدن که جای آمازون رو نمی گیره ولی فکر کنم دیدنش برای بچه ها جالب باشه. البته چند روز دیگه افتتاح می شه.



ممنون
فاطمه (مامان محمد سجاد)
2 اردیبهشت 92 17:14

بله دیگه ما کلا آدم متفکری هستیم. در حدی که بچه محل ها به ما می گن "مامان متفکر" همونطوری که آثارش رو در وبلگ محمدصالح هم مشاهده نمودید. در ضمن اون آیات هم حسابی مارو مشغول به اندیشیدن نمود


مامان نیکادل
5 اردیبهشت 92 6:19
به به چه کار خوبی کردید رفتین ددر مخصوصا باغ وحش ایشالله همیشه به ددر دودوور بوووس