آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

بهشت همیشه همراه مادران است! تو خودِ بهشتی!

1392/1/21 0:56
نویسنده : م.س و دوستان
296 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین شده است به اندازه ی تمام عسل های دنیا!

به اندازه ی تمام زنبورها! حتی آنهاییشان که عسل درست نمی کنند!

هر کاری که می کنیم می خواهد مثلش را انجام دهد!

هر جا که می رویم می آید!

آشپزی که می کند! سیب زمینی-پیاز را که جدا می کند!

آموزش بلند شدن که به او می دهیم دیگر از وسطش بلند نمی شود!

پل می زند و از زیر دست هایش دنیا را آن وَرَکی نگاه می کند!

روزی 10 ها بار دلش هوای خواهرش را میکند و با پرش هایش او را و ما را مستفیذ می کند!

کشوهای لباسش نه تنها از او در امان نیستند که کشوی لوازم تحریر هم روزانه چند بار وسط اتاق پهن می شود!

دقیقا می داند کاری را که نباید بکند چیست، یواشکی و با مراقبت از نگاه دیگران به امورات مخفیانه اش می پردازد!

با مورچه های خانه مان حرف میزند!!!! باهاشان بازی می کند!! دنبالشان می کند!!!

امیدوارم که به مزه مزه کردنشان نرسیده باشد!!!

با جارو برقی بازی می کند دیگر ترسی از او ندارد، هیجان زده اش است بشدت!

و علاقه ی او به جارو دستی(نبتون) وصف ناشدنی ست!

او دارد همه چیز را می فهمد و درک می کند.

حقیقتا اخلاقش با اخلاق من و پدرش هماهنگ است، در مهربانی ها و خنده هایمان بسیار با محبت و متخلق به بهترین خُلق هاست!

مثل یک جوجه با همان تُنِ صدا جیــــــــــــــــــــــغ می کشد! طوری که واقعا گاهی، پرده ی گوشم تکان

می خورد!

خلاصه انقدر کار دارد برای تعریف کردن که جای صحبتی نیست!

آدم دلش می خواهد بچلاندش!

یک لقمه ی چپ بکندش!

وای از این همه لذت!

خدا را شکر


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ف.شریعتمداری
22 فروردین 92 21:55
بهشت زیر پا و در بغل "یایا" هاست! ای یایا ی جان!
روح و ریحان
23 فروردین 92 12:32
همینطوری که بچه ها بزرگتر میشن آدم از خودش میپرسه چه جوری تا حالا بدون لذت این بچه ها زندگی می کرده البته غیر از موقع هایی که اینقدر کلافه ات می کنند که دلت می خواد فرار کنی از همه چیز
فاطمه (مامان محمد سجاد)
24 فروردین 92 9:20
آقا. از این لقمه های خوشمزه به ما هم بدین
مینا مامی لیانا
24 فروردین 92 18:23
خیلی هم خوبه این دنبال اومدنا این چسبیدنا این تقلید کردنا خدا حفظت کنه محمدسجاد جان
آسمان
26 فروردین 92 12:53
علاقه شدید به خواهرش کار دستت نده!
علامه كوچولو
26 فروردین 92 14:02
سلام
با اينكه از محمدباقر شش ماه كوچكتر است اما همش به خودم ميگم يادش بخير محمد منم يه روزي ايتكارهارو ميكرد


6 ماه خیلی زیاااااااااااااده!!!!
میشه توش یه بچه ی دیگه آورد حتی!
ینی اینجوری ما برنامه ریزی می کنیم واسه نداشتن اوقات بطالت!
غزال مامان آرتین
28 فروردین 92 20:46
چقدرررررررررر خوشگل توصیف کردی سارا. راستی سلاااااام. دلم برای خودتو و قهرمان خوشگلتو و بند انگشتیت یک ذره شده! این روزا اینقدر درگیرم که نگو! سخت مشغول اسباب جمع کردن برای اسباب کشون هستم! با یک وروجکی که همش تو کارتنها پیداش میکنیم! دلم همش پیشته و همیشه آخر شبا قبل خواب ( تنها وقتی که دیگه برای خودم دارم) بهت فکر میکنم! به تو محمد سجاد و زینب! خیلی دوستتون دارم. بوس