يکي جلوي مامانم رو بگيره....
سلام به همگي 227
کمــــــــــــــــــــــــــــک....
مي خوام از دست مامانـــــــــــــــم فرار کنم....
واسه اينکه شبيه بابام بشم.... و با بابام شبيه هم بشيم... مي خواد موهام رو از ته بزنه...
نــــــــــــــــــــــه
من ميخوام از اين خونه فرار کنـــــــــــــــم اما نمي تــــــــــــونم
مجبورم با مامانم وارد جنگ بشم...
اما خب زورم هم نمي رسه بهش...
مامان منو مجبور نکن که کاراي خطرناک انجام بدم
و اگر شکست خوردم عمامه بذارم
يني من نمي دونم از دســـــــت مامانم چي کار کنم؟
آخرش مجبورم ميکنه برم رفيق دود و دَم بشــــــــم
مـــــــــــــــامـــــــــــــــان نکــــــــــــــــن اين با من اينجوري....
ندارم ديگه فيگوري...
ميشم من يک گَگوري...
همه ازم مي ترسن...
اگه بشم اونجوري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مامان: تا تو باشي پشت سر بابات شعر کچل کچل کلاچه نخوني...هاهاها
http://bacheshia.niniweblog.com/post219.php