آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

مادرم

سلام به همگی 77 مامانم یک عالمه شعر برام گفته که میخاد وقتی اومدم اونا رو برام بخونه. یک عالمه هم شعر و متن و خاطره برام ضبط کرده با صدای خودش که میخام وقتی اومدم بشنومشون. یک عالمه  دوستش دارم. و قدرش رو می دونم. مامان خوبی دارم      من قدرش رو می دونم مامان چه مهربونه     همه ش پیشم می مونه توو سختی و آرامش   میشه تکیه کنم بِش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ واقعا قدر مامان هامون رو بدونیم. خیلی سختی کشیدند برامون. حتی اگر در طول زندگی مون برامون هیچ کاری نکرده باشند، به خاطر این 9 ماه باید تا ابد مدیونشو...
24 خرداد 1391

دايي امين

سلام به همگي 117 هورااااا دايي محمدامينم از پيش خدا و پيامبر خوبش اومد. دو هفته با بچه هاي دانشگاشون رفته بود خارج پيش خدا . انقدر عکساي قشنگي گرفته بود که آدم دلش مي خاست تو جيب دايي بود و باهاش ميرفت اونجا. خعلي دلم واسه ش تنگيده بود خعلي. من دايي مو خيلي دوست دارم. من که کوچيک تر بودم وقتي که خواب بودم ميومد بالا سرم و با نگراني نگام مي کرد که من نفس مي کشم يا نه! مي گفت: آدم مي ترسه، خيلي کوچولوئه.(منو مي گفتا ) الانم رفته دانشگاه،​باز تا بياد من کلي بزرگ شدم. داييم به من ميگه: تربچه! ميگه: سلام تربچه، چطوري تربچه... داييم خيلي مهربونه. خيلي دوستش دارم. داييييي امين سلااااااااااااااااام   ...
24 خرداد 1391

پدرم

سلام به همگی 78 بابام چه مهربونه                    راستش یه قهرمونه از صب تا شب طفلکی            دنبال آب و نونه خیلی دوسِش میدارم             خدا خودش می دونه بابای نازنینم                          از صب تا شب بیرونه یا که سرِ کاره و                     یا سرِ ساختمونه آخه بابای بنده &nb...
24 خرداد 1391

باباي مجاهد و خير رسان من

سلام به همگي 112 بابايي خيلي سرش شلوغ شده... الان که ده شبه هنوز نيومده هيچ، مي گفت ام شب هم ميخاد بمونه سر کار و کار انجام بده. کاش همه ي مردها انقدر دلشون اينجوري براي مملکتشون و دينشون و انقلابشون مي تپيد... اون وقت واقعا خيلي خيلي زودتر به هدف هامون مي رسيديم. هدف هاي بزرگ زندگي مون. هدف هاي حياتي. هدف هاي منطقه اي و فرامنطقه اي. پسرم واسه ي بابات دعا کن که هميشه اين روحيه ي غير کارمندي ش حفظ بشه و خوب تلاش کنه. منم غُر مي زنم گَه گاه چون زندگي نمک مي خواد پسرم و غُر نمک زندگيه ...
24 خرداد 1391

بابايي که نيست....

سلام به همگي 130 بابام مهر و آبان ميرن مسافرت يه جايي... به مدت 40 روز... هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا قراره با مامانم  از صُب تااااااااااا شب بريم فعاليت و کلاس و پژوهش و تفريح و سر زدن به دوستان و ورزش و سينما و ..... آخه همه مي دونن که باباي ما،​ من و مامانم رو زنداني کرده تو خونه!!!!!!! هاهاها از صُب تا شب خونه ايم.... نه کلاسي نه دوستي نه اينترنتي نه هيچي! حالا ميخاد بره و ما کلي نفس بکشيم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بابايي جونم کجايي که هيشکي نيس ازت طرفداري کنه وقتي نمياي وبلاگم رو بخوني منم اين چيزا رو مي نويسم که بياي از خودت دفاع کني هاهاهاه ...
24 خرداد 1391