رهایی از پوشک 1
به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان، پروژه از پوشک گرفتن مربا رو طی یک عملیات انتحاری آغاز کردم.
به عنوان اولین روز این تجربیاتمه:
1- می گفت من اینو(شورت آموزشی) دوست ندارم من پوشک دوس دارم!
2- اولش کلی با خودش بازی کرد اما محلش نذاشتم و بهش بستنی دادم و با پرت شدن حواسش همه چیز ختم به خیر شد.
3-آب بازی و انگشت توی شلنگ کردن و آب پاشی به مامان و در و دیوار به عنوان بازی های جذاب دستشویی، میل و ترغیب به دستشویی رفتن رو تقویت می کرد.
4- آزمون از پوشک گرفتن رو انجام دادم. دیدم مربا آمادگی کامل داره برای شروع عملیات.(در پست های ماه خرداد موجوده)
5- حتی افطار هم دعوت بودیم، قبل از سوار ماشین شدن بردمش دستشویی و اونجا هم که رسیدیم یه ربع بعدش باز رفتیم دستشویی. توی مسیر هم گاهی ازش پرسیدم که اگر داشت کنار خیابون می ماند و ما!
6- نذر کردن و متوسل شدن برای طی شدن این مهم به عنوان یکی از مراحل حساس زندگی بچه جزء مهم کار است.
7- شب هم یک سفره بزرگ انداختم زیرش و بدون پوشک خوابوندمش. اما برنامه ای برای بعدش به ذهنم نمی رسه!
احتمالا باید دو سه بار چکش کنم که اگر دستشویی کرده بود همون جا توی خواب عوضش کنم و اصلا از خواب بیدارش نکنم تا خاطره بدی از این روند در ذهنش نمونه.
8- عسل هم با گریه های دم در دستشویی بدرقه مون می کرد هر بار.
9- تقریبا هر نیم ساعت- یک ساعت- یک ساعت و نیم به طور متفاوت مربا رو به دستشویی بردم.
8- التماس دعا از دوستان.
موفق باشیم با صلواتی بر محمد و آل محمد