فيتيله پيچ در 181 روزگي...
سلام به همگي 181
عمه مرضيه ي محمدسجاد امروز آمد يک سر پيش ما.
و محمدسجاد بسيار پسر گل و خندون و جيگر طلا.
عمه مرضيه ي محمدسجاد عصر حدوداي 4 رفت از پيش ما.
و محمد سجاد کم کم اون روي خودش رو نشون داد.
نق.... نق.... آواز هاي کشيده ي بدون ريتم....
بغلش مي کنم.
راه مي رم.
ده دقيقه.
يک ربع.
نيم ساعت.
اداي خوابالوده ها رو در مياره اما...
لبخند مي زند.
با خيال خنده اش خام مي شوم،
مي گذارمش زمين.
جيييييييغ... گريه... ناله... آواز بدون ريتم...
دستانم از کار افتاده اند،
توان بغل کردنش را ندارم،
چه کنم آرام بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رويش به سمت آسمان است...
دستانش به حالت التماس به بالا!
کنارش دراز مي کشم.
سر به آسمان!
دستانم را با حالت التماس بالا مي گيرم،
هي جيغي که مي زند... يک جيغ هم من مي زنم!!!
هر نقي که مي زند.... يک نق هم من مي زنم!!!!
هر صدايي که در اورد من هم همان صدا را در آوردم!!!
هر حرکتي اعم از پا و دست و زبان و ابرو و .... کردم من هم همان حرکت را کردم!!!!
کم آورد!!!!
هورااااااااااا من موفق شدم!!!!
فيتيله پيچش کردم اساسي!!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما خداييش! بچه ها آدم را به چه کارهايي که وادار نمي کنند...
مادر ها تا اصول فيتيله پيچ کردن رو ياد نگرفتن لطفا مادر نشن...