سينه مي زند...
سلا به همه 266
امروز صبح که محمدسجاد از خواب بيدار شد طبق معمول لبخند عميقي با لب و چشم و لپ و ما بقي اعضاي صورتش تحويلم داد و يک کار ديگه هم کرد بعدش:
همونطور که دراز کشيده بود شروع کرد به سينه زدن.
از ديشب همينطور داره سينه مي زنه.
فداي صاحب سينه ات بشم مادر.
فداي خودت هم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی