آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

مشارکت در بازی

بشدت بشدت بشدت علاقه دارد که بنشینی و با هم  خونه بسازی، مسجد بسازی،  با هم  بازی کنیم. وقتی بچه های سن شان کم تر است ( بچه های کوچک تر) از روی عادت و اضطراب و ناآرامی و ناتوانی و کمک خواستن و ... از مادرشان می خواهند که با آنها بازی کند - یا از پدرشان- ولی محمد سجاد جدیدا کیف می کند با بازی کردن های مشارکتی با من یا پدرش. جدیدا ها می آید خواهش و التماس که میای با هم فلان کار را بکنیم؟ یعنی عمق صدای خنده هایش وقتی با من و پدرش در آرامش یا هیجان مشغول بازی ست متفاوت است با زمانی که با خواهرش یا دوستانش یا خودش مشغول یک بازی آرام یا مهیج است.   نشانه اتفاق های زیادی ست حتما... ...
11 مهر 1394

خودکفایی

غذایش را مثل یک مرد خودش می خورد. قاشق قاشق دهانش را پر می کند، سالادش را هم می خورد؛ آبش را هم نوش جان می کند. می گوید دست مامان درد نکنه.... می رود کنار. البته گاهی هم بشقابش را می اندازد در ظرفشویی و می رود پی کارش/ 3 سال و 7 ماه دارد/
11 مهر 1394

مدرسه ی دبستان

یه مدرسه ی دخترونه در راه مدرسه قرآن هست که محمدسجاد خیلی علاقه منده بهشه. گاهی ازش رد میشیم و موقع تعطیل شدنشه، از این همه جمعیت به وجد میاد. قدیم که رد می شدیم میگفت من کی میرم مدرسه درس بخونم؟ الان میگه پس من کی میرم دبستان؟
19 شهريور 1394

قصه های شبانگاهی

شیفته ی داستان های شبانگاهی ست. تا بابا بگوید برویم بخوابیم برایت قصه بگویم، مثل فشنگ در جایش مستقر می شود. صدای جیغ و گریه و اعتراض زمانی بلند می شود که بابا از فرط خستگی وسط قصه اش خوابش برده و آقا مربا، هنــــــــــــــــــــــــــــــــوز بیدار است. و مادر ناچار به جورکشیِ بابا و تغییر سبک داستان سراییِ جالبی به سبک خودش.   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *سعی کنید از عناصر محسوس و قابل درک برای کودک استفاده کنید و بهره مندی از عناصر خیالی را در قصه گویی به کودک تان بگذارید برای 5 سالگی به بعد.
12 مرداد 1394

حک شدن...

آموزش در کودکی مثل حک کردن نوشته بر سنگ است. خوب است فرزند با مادر به کلاس قرآن و روایت برود. خوب است که آنچه حک می شود در جان کودک، شکی بر حک شدنش وجود نداشته باشد. و آیات قرآن و سخنان اهل بیت جنسی هستند که هیچ تردیدی در آن ها راه ندارد
8 مرداد 1394

رمضان فاطمی

عجب ماه مبارک رمضان مبارکی ست. با محمدسجاد و زینب می رویم هیات و تبلیغ صحیفه فاطمیه می کنیم. محمدسجاد می رود روی صندلی و دستانش را می گیرد به سمت مردم و کارت تبلیغ بهشان می دهد. زینب از کارتون صحیفه بر می دارد و شروع می کند به خواندن. خدایا... اینها را از خادمین و بندگان مقربت قرار ده. چشمان امام زمان را با دیدن این بچه ها و دوستانشان به لبخند رضایت بنشان. مدد کن هر کاری از دستشان بر می آید برای اقامه دین تو در طبق اخلاص قرار دهند. و ...
23 تير 1394

مقدمات برنامه ریزی برای کودکان 1

اگر می خواهیم فرزندانی با برنامه مفید، با بطالت زمان کم، اهل مطالعه و تحقیق، با تفکر و تعقل تقویت شده، با ایمان قوی، با اراده فولادین، با لطافت برنده، با .... داشته باشیم. خودمان باید وقت مان را به هدر ندهیم.... قدر زمان هایمان را بدانیم... از فرصت هایمان به خوبی استفاده کنیم... از  لحظات مان به خوبی بهره مند شویم. کودکان چشم شان به والدین شان است. لازم نیست تذکری به آنها داده شود که با برنامه باشد. مثلا لازم نیست به بچه گفته شود: چقدر تلویزیون نگاه می کنی؟!  اما لازم است که وقتی او تلویزیون می بیند والدین یا یکی از آن ها مشغول انجام کارها و رسیدن به مطالعات و امورات زندگی اش باشد. این می شود الگویی برای داشتن برنامه...
29 خرداد 1394

صبح آغاز همه چیز است.

امروز صبح: هنوز یه ربع نشده که از خواب بیدار شدن: صدای جیییغ و فریاد وگلاویز شدنشون سر اسباب بازی ها بلند میشه. سراسیمه میرم جیغ بنفش تر از مال اونها نثارشون میکنم و‌ میگم: بس کنییید. بذارید صبح بشه بعد شروع کنییید. یک آن سکوت حاکم میشه: محمدسجاد از پنجره اتاق یه نگاه بیرون میندازه و میگه: مامان! صبح شده که!!! و دوباره ...
11 خرداد 1394

لالایی شبانه ۷ سال اول

ستاره ها در آسمانند. برای مربا وقت خواب شده. دراز‌کشیده. نوازشش میکنم، دلم‌هوایی میشود. هواییِ آسمان و‌آسمانی ها. هواییِ سردارانِ ماه شعبان. دستانش را میگیرم ، دستانم را بر آنها میکشم، در دل دعا میکنم... در حال‌خودم‌نیستم. واگویه میکنم:خدایا؛ این دستان را در رکاب مهدی ات قلم کن، خدایا؛ این دستان جز برای اقامه دین تو‌چه تک به تک و چه با هم کاری پیش نبرند، خدایا ؛ .... چشمانم‌رطوبتی را احساس میکنند و محمدسجاد هم. -می گوید: مامان! آخه چی میگی؟ دو دل هستم که چه بگویم: دارم برات دعا میکنم. - میگوید: دعای چی؟ دعا میکنم: الهی دستات همیییشه تمیز باشند. الهی با دستات بازی های خوب بکنی...
11 خرداد 1394